راز اشک و غربت و انتظار
06 خرداد 1394 توسط مير عمادي
مولای من ….قطره ای اشک در گوشه ی چشمم می بارد … تا فراموش نکنم فراقت را
آقای من …غربتی در گوشه ی دلم می تپد … تا فراموش نکنم غربتت را
مهدیا….واژه ی انتظار را هجی میکنم …….تا فراموش نکنم ظهورت را
خدایا…..اشک هایم را در فراقش …غربتم را در غربتش… وانتظار را در ظهورش…. مستدام دارتا روز دیدار……