انتظار روزی که این ابرها¬ی تیره کفر و بی عدالتی از افق عالم به سویی رفته و خورشید فروزان برادری و آزادی واقعی و دین داری در آسمان اين كره خاكى تابان شود و تمام سرزمينهاى دور و نزديك را منوّر سازد. امیدواری مستمر به روز موعود زیبا و دلانگیز است. و همین امید و سعی و تلاش است که زمینه مبارزه و رشدیافتگی را برای انسان فراهم میآورد و افضل عبادات میگردد. هر چه انسان رشد یافتهتر باشد و او را بهتر بشناسد به انتظار او نزدیکتر میشود. زیرا هر چه گفتار و کردار انسان مطابق دستورات الهی و وجدان پاک صورت گیرد به آن محبوب ابدیت نزدیکتر میشود. بطوریکه اگر آن رهبر الهی ظهور کند چنین انسانی شایسته زندگی در زیر پرچم الهی آن حضرت خواهد بود.
علامه طباطبایی در این باره چنین می¬گوید:
«بشر از روزی که روی زمین سکنی گزیده پیوسته در آرزوی یک زندگی اجتماعی مقرون به سعادت می¬باشد و به امید رسیدن در چنین روزی قدم بر میدارد و اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امیدی در نهاد وی نقش نمی¬بست.» محمد حسین، طباطبایی، شیعه در اسلام، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1378، ص220.
سوره والعصر
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ.(سوره عصر) *سوگند به عصر که انسانها همه در زيانند مگر کساني که ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و يکديگر را به حق سفارش کرده و يکديگر را به شکيبايي و استقامت توصيه نموده اند.
مفضل بن عمر می گوید از امام صادق(علیه السلام)پیرامون این سوره سوال کردم امام (علیه السلام)فرمود:
سوگند به عصر منظور از عصر, عصر ظهور و خروج قائم عليه السلام است همانا انسان در زيانکاري و خسران است (يعني دشمنان ما) در زيانند. مگر آنانکه ايمان آوردند يعني (آنانکه به آيات ما ايمان آوردند) و کارهاي نيک انجام دادند. يعني (با مواسات براداران ديني) و يکديگر را به حق سفارش نمودند. يعني (به امامت) و يکديگر را به صبر و پايداري سفارش نمودند. يعني (در دوران فترت). (يعني زمان غيبت که عقايد مردم سست مي شود).( کمال الدين و تمام النعمه. شيخ صدوق «ره»، جلد 2، ص 656.)
منجی در مسیحیت
مسیحیان برای بازگشت عیسی مسیح مراحل چندگانه ای را معتقد هستند که به دو گونه نجات، و به تبع آن، دو گونه منجی تصور میشود (صادق نیا محراب، 1389: ص232-239).
الف. نجات میانجی گرایانه: این درک از نجات، به رستاخیز حضرت عیسی علیه السلام ارتباط چندانی ندارد و کاملاً با همان زندگی اولیه او سازگار است. این نجات، ثمره میانجی گری عیسی علیه السلام است، نه منجی گری اش. در این معنا از نجات است که عیسی با فدیه کردن خود، رابطه میان انسان و خدا را اصلاح می کند؛«مسیح بره خدا بود که گناهان جهان را بر می دارد» (یوحنا29: 1)بنا براین نجات انسان ها از گناه هم در این جهان و هم در آخرت از پیامد های این گونه نجات بخشی است .
ب. نجات منجی گرایانه: در این نگاه، عیسی علیه السلام در بازگشت مجدد خود، کار شاهانهای انجام خواهد داد که همان تشکیل حکومتی است فراگیر که پیام انجیلی را به همه مردم می رساند. (تیلیخ، پل، الهیات سیستماتیک، ترجمه حسین نوروزی، تهران، حکمت، 1381ش.: ص232). این رهایی بخشی حضرت عیسی به این معناست که برای مقابله با ظلم و ستم و تشکیل حکومت مرکزی مردم را نجات می دهد.
بازگشت دوم عیسی با جلال و جبروت خاص خدایی است که در اسلام نیز این بازگشت مسیح به عنوان فرزند مریم مقدس و پیامبراولعزم قطعی است اما او مصلح کل نخواهد بود بلکه در اسلام مصلح کل و نهایی حضرت مهدی (عج) است
امید به زندگی در سایه ی انتظار
مهمترین آثار فردی موعود باوری بارویکردی روانی ، امید به زندگی و پرهیز از یأس و نا امیدی است .امید یکی از مؤلفه های اصلی انتظار به شمار می آید زیرا ( انتظار حالتى است نفسانى كه آمادگى براى آنچه انتظارش را مىكشيم، از آن برمىآيد که در واقع امید را در خود دارد و ضدّ آن يأس و نااميدى است، پس هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، آمادگى و مهيّا شدن قوىتر خواهد بود) مكيال المكارم –محمد تقی اصفهانی-حائری قزوینی انتشارات مسجد مقدس جمکران قم ج2، ص: 196 و بر کسی پنهان نیست که امید و انتظار با زندگی بشر انس گرفته است و انسان بدون امید و انتظار نمی تواند لحظه ای بر مشکلات و سختی های دنیا فاقد آید و نه تنها زندگی اش نشاط و شور و مستی را ندارد بلکه غم و غصه تمام وجودش را فرا می گیرد گویا در گودالی تاریک گرفتار شده است و روزنه ای از روشنایی در آن نیست و یا همانند چوب خشکی همراه مسیر آب به این سو و آن سو می رود در اینجا ست که یأس و نا امیدی تمام وجود و هستی اش را فرا میگیرد و هر روز آرزوی مرگ می کند ، ولی امید به آینده ای روشن می تواند به انسان جان تازه ای بدهد همان طور که ویکتور فرانکل در کتابش آورده است (که تنها چیزی که به زندانی های منتظر مرگ دلگرمی می داد روزنه ی امید بود و زندانی که امید به آینده را از دست داده بود محکوم به فنا بود و با از دست دادن ایمان به آینده دستاویز معنوی خود را نیز به یکباره از دست می داد و خود را محکوم به فروپاشی به شکل پوسیدگی جسمانی و روانی می دید.)"ویکتور فرانکل –انسان در جستجوی معنا –نهضت صالحیان و مهین میلانی- انتشارات درسا-ص 113″ در حقیقت همین روزنه های نورانی انتظار هستند که پویایی و حرکت به قله های رفیع را در بشر زنده میکند و به او می آموزد که با انتظار هست که نابسامانی های روحی و ادراکی از بین می رود و دریچه های امید و پویایی گشوده می شود .
عید فطر مبارک
علىّ بن أبي حمزه از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «اگر قائم عليه السّلام قيام كند، مردم او را انكار خواهند كرد، زيرا او به صورت جوانى رشيد به سوى ايشان باز خواهد گشت. هيچ كس بر اعتقاد به او پايدار نخواهد ماند مگر مؤمنى كه خداوند در عالم ذرّ نخستين از او پيمان گرفته باشد».
و در اين حديث براى كسى كه به ديده اعتبار مىنگرد عبرتى است و نيز يادآورى است براى كسى كه يادآور (اهل يادآورى و بيدار شدن) و اهل بينش است، و آن عبارت از فرمايش آن حضرت است كه: «او نزد ايشان خروج مىكند به صورت جوانى رشيد و بر امر او كسى پابرجا نمى ماند جز مؤمنى كه خداوند در عالم ذرّ نخستين از او پيمان گرفته باشد»، آيا اين گفته جز بر آن دلالت دارد كه مردم اين مدت از عمر را دور و بعيد مى انگارند و سر رسيدن زمان ظهور آن حضرت در نظرشان طولانى مىنمايد و عقب افتادنش را انكار دارند و از او نوميد مىشوند پس به راست و چپ پر مىكشند همان گونه كه امامان عليهم السّلام فرمودهاند، مذاهب گوناگون آنها را از يك ديگر جدا مىكند و راههاى گوناگون فتنهها بر ايشان چنددستگى و شعبه ها پديد مى آورد و از طريق سخن فريب خوردگان به درخشندگي هاى (دروغين) سراب فريفته مىشوند و چون او براى آنان پس از سالهائى آشكار گردد كه در موارد نظير آن براى كسى كه عمرش بدان پايه برسد پيرى و كهولت و خميدگى پشت و بروز سستى در توانائى جسمى را ايجاب مىكند (مع الوصف آن حضرت) به صورت جوانى رشيد و ميانسال خارج گردد هر كه در دلش بيمارى (سستى و انحراف) وجود دارد او را انكار خواهد كرد و هر كس كه خداوند از پيش به واسطه آنچه كه او را به آن توفيق بخشيده و آگاهى از حال آن حضرت را كه از پيش به او داده برايش نيكى خواسته است و او را بدين روايات از گفته امامان راستگو عليهم السّلام دسترسى قرار داده و او نيز آن را تصديق نموده و بدان عمل كرده است، و او از پيش مىدانسته است آنچه را كه از امر خداوند تدبير او پيش مىآيد، پس بدون شكّ و ترديد و سرگردانى در انتظار آن به سر مىبرد، به سخنان بيهوده ابليس و پيروان او گول نمىخورد (و همچنان بر اعتقاد به آن حضرت پابرجا خواهد ماند) شكر خداى را كه ما را از آن جمله قرار داد كه در حقّشان نيكى روا داشته و به آنان نعمت بخشيده و آنان را از دانش بدان پايه رسانيده كه ديگران بدان نرسيدهاند كه اين منّتى است لازم و موهبتى است مخصوص، سپاسى كه شايسته نعمتهاى او باشد و حقّ خداونديش را ادا كند. نعمانى، محمد بن ابراهيم، ترجمه و متن غيبت نعمانى (غفارى)، 1جلد، نشر صدوق - تهران (ايران)، چاپ: 2، 1376 ه.ش.
براى انتظار مىتوان كارکرد های ويژهه اى مختلفى را بيان كرد. در روى كردى اجتماعى، انتظار در متن سيستم اجتماعى و نيز در شكل گيرى فرهنگ اجتماعى مورد توجه قرار مى گيرد. در روىكردى ديگر مى توان از روانشناسى انتظار سخن گفت و تسكين هاى روانى برآمده از انتظار را بيان كرد. اين روىكرد، ساحت تازهاى را در رواندرمانى پيشنهاد مىكند و كارويژههاى درمانى آن را (انتظاردرمانى) معلوم مىسازد.
روىكرد مهم ديگر، عرفان انتظار و كاركردهاى عرفانى انتظار است. اساسا انتظار را مى توان سلوكى عارفانه دانست، كه در حركتهاى حبى و عشقى و سير و سلوك عارفانه اثرگذار است. انتظار ميان منتظر و منتظر، مشاكلت و مشابهت نفسانى ايجاد مى كند و براى رسيدن به حقيقت مهدوى و رؤيت معنوى آن، نقشى اساسى را ايفا مىكند. بر مبناى اين روىكرد، مىتوان انتظار را طريقتى عرفانى براى باطن سلوكهاى شريعتى به شمار آورد كه بدون آن نمى توان از شريعت به حقيقت دست يافت. همچنين ممكن است به انتظار با ديد تلطيف نفس انسانى توجه كرد و ثمرات لطافت زايى آن را در نظر آورد. اساسا مىتوان گفت انتظار، نوعى اضطرار، دعا و اظهار عجز و نياز است و همين امر موجب اجابت مىگردد و راه سير و سلوك معنوى را هموار مى كند. «انتظار، نوعى فرج و گشايش در كار شماست»، انتظار اجابتى با خود همراه دارد و مايه گشايش در كار انسان مىشود. در روىكرد عرفانى مىتوان انتظار را نوعى ذكر و ياد دانست كه آدمى با آن معنا و معرفت كسب مىكند.
مجموعه آثار دومين همايش بينالمللي دكترين مهدويت، ج4، ص: 136
انتظار
۱ ـ انتظار یکى از پایه هاى اساسى دینِ مورد قبول خداوند را تشکیل مى دهد.
۲ ـ قرار گرفتن انتظار حضرت مهدى(علیه السلام) در کنار شهادت به توحید و نبوّت و ولایت، حاکى از شدّت اهمیّت و اعتبار آن در نزد خداوند است.
۳ ـ خداوند بر اساس مجموعه اصول مذکور است که اعمال بندگانش را مى پذیرد، بنابراین اگر نقصى از ناحیه هر یک از اصول پیش آید مقتضى براى قبولى اعمال حاصل نخواهد گشت، و بر اساس همین نکته است که مى توان گفت: «هیچ عملى را از بنده غیر منتظِر نمى پذیرند.»
۴ ـ آمدن دو اصل پرهیزکارى و سخت کوشى (ورع و اجتهاد) همردیف با انتظار قائم(علیه السلام)علاوه بر تصریح به جدایى ناپذیر بودن «انتظار و ورع» و نیز «انتظار و اجتهاد»، به کامل نبودن دین بدون آندو نیز، دلالت دارد; همچنانکه به عدم قبول انتظار بدون آندو اشاره دارد.
۵ ـ در پایان حدیث این عبارت آمده است:
«إنّ لنا دولةً یجیئ اللّه بها اذا شاء.»
«ما را دولتى هست که هر زمان خدا بخواهد آن را پدیدار خواهد ساخت.»
این عبارت را مى توان «حکمت انتظار» دانست، یعنى از آنرو که دولت پایدار و جهانى اهلبیت(علیهم السلام)روزى به دست امام زمان(علیه السلام) و به اراده خدا عملى خواهد گشت و در آن همه اهداف پیامبران(علیهم السلام)تعالیم قرآن و اهلبیت تحقق خواهد، یافت شایسته است که مسلمان موحّد چشم انتظار آن باشد و این انتظار از اصول اساسى دینش به شمار آید.
منبع: کتاب انتظار بهار و باران، انتشارات مسجد مقدس جمکران
دوران غيبت كبرى متّصف به فتنه و انحراف مى باشد، زيرا سود خواهيهاى شخصى و انگيزه هاى فردى كه موجب تحريك به سوى دستيابى به قدرت هر چه بيشتر و مال هر چه فراوانتر مىب اشد بیشتر می شود ،( صدر، محمد - تاريخ غيبت كبرى - مترجم: افتخار زاده، حسن- جلد: 1 - نيك معارف -تهران( ايران) -1382 ه. ش -ص456 ) پس زمینه فساد در جامعه نیز بیشتر می شود و اکثریت مردم را به آلودگی می کشاند تنها چیزی که انسان های پاک را از این خطرات حفظ کرده و روح امید را در روح آنها می دمد و آنها را به مقاومت و خویشتن داری دعوت می کند موعود باوری و اعتقاد به ظهور منجی است انسانی که به آینده امیدوار است و می داند که در آینده ای نزدیک جهان به شکوفایی می رسد هیچ گاه خود را در فساد نمی اندازد او همیشه از طینت پاک خویش محافظت می کند تا در آ ن روز موعود را در پاکی تمام درک کند در روایات هم منتظر واقعی را کسی معرفی کردندکه خود را با ورع و پرهیزکاری و دوری جستن از ناهنجاری ها و و آراستن به هنجارها و خوبی ها وفق دهد( من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق، و هو منتظر»؛ محمد بن ابراهیم، نعمانی، الغیبه، تحقیق علی اکبر غفاری، ص 200، ح16، مکتبه الصدوق.)
زن منتظر و منتظر پروری 5
من یک زنم …
یک زن منتظر …
مادر منتظر …
منتظر ظهور نور
نوری که وجود تاریکم را روشنایی بخشد
راهم را هموار کند مسیر پر از چوب و خاشاک است
من منتظر پرورم …
به فرزندم نام مهدی را آموختم
برایش انتظار را صرف کردم
ظهور را نقاشی کردم
او را در مدرسه صاحب الزمان ثبت نام کردم
الفبای مهدویت را برایش به تصویر کشیدم
داستان اخر الزمان را برایش تعریف کردم
از فتنه ها و انحراف ها برایش گفتم
از غربت مولا و تنهایی آقا
برایش گفتم و گفتم و گفتم …..
تا در عصر ظهور مولایم خانه به خانه به دنبال یار نباشد
زانوانش را در آغوش نگیرد
سکوت نکند….. بغض راه گلویش رانبندد…..
آرزو میکنم که وقتی آمدی چشمانم شرمسار نگاهت نباشد
چشم هایم فریاد برآورند که…
من منتظربودم ….
من منتظر پرورش دادم ….
برخى از غزليات محدّث و عارف كبير، مولى محسن فيض كاشانى كه تضمين ابياتى از ديوان حافظ است.
ألا يا أيّها المهدى، مدامَ الوصل ناوِلها كه در دوران هجرانت بسى افتاد مشكل ها
صبا از نكهت كويت نسيمى سوى يار آورد ز سوز شعله ى شوقت چه تاب افتاد در دل ها
چو نور مهر تو تابيد بر دلهاى مشتاقان ز خود آهنگ حق كردند و بربستند محمل ها
دل بى بهره از مِهرت، حقيقت را كجا يابد حق از آيينه ى رويت، تجلّى كرد بر دل ها
به كوى خود نشانى ده كه شوق تو محبّان را ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محمل ها
به حق سجاده تزيين كن، مَهِل محراب و را كه ديوان فلك صورت، از آن سازند محفل ها
شب تاريك و بيم موج و گردابى چنين هایل ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحل ها
اگر دانستمى كويت، به سر می آمدم سويت خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزل ها
در انتظار ققنوس كاوشى در قلمرو موعودشناسى و مهدى باورى، ص: 326
لاف عشق
در حدود دويست، سيصد سال پيش جمعى از صلحا در نجف اشرف مجتمع بودند. از آدمهاى بسيار خوب و مقدّس. روزى با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمىآيد؟ در صورتى كه ما بيش از سيصد و سيزده نفر كه او لازم دارد هستيم. به اين فكر افتادند كه سرّ تأخير در ظهور را به دست آورند. تصميمشان بر اين شد كه از بين خودشان يك نفر را كه به تأييد همه، خوبترينشان هست، انتخاب كنند و او را بفرستند در مسجد كوفه يا سهله تا اعتكاف كند و از خود امام بخواهد كه سرّ تأخير در ظهور را بيان بفرمايد.
جمعيّت خودشان را به دو قسمت تقسيم كردند و قسمت بهتر را باز به دو قسمت و همچنين تا آن فرد آخر را كه از همه بهتر و مقدّستر و زاهدتر بود انتخاب كردند كه او به مسجد سهله يا مسجد كوفه برود. او هم رفت و بعد از دو سه روزى برگشت. پرسيدند چه طور شد؟ گفت: راست مطلب اين كه من وقتى از نجف بيرون رفتم و رو به مسجد سهله راه افتادم با كمال تعجّب ديدم شهرى بسيار آباد و خرّم در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم.
پرسيدم: اينجا كجاست؟
گفتند: اين شهر صاحب الزمان است و امام ظهور كرده است. بسيار خوشحال شدم و شتابان به در خانه امام رفتم. كسى آمد و گفتم: به امام بگو فلانى آمده و اذن ملاقات مىخواهد.
او رفت و برگشت و گفت: آقا مىفرمايند: شما فعلا خستهاى، از راه رسيدهاى. برو فلان خانه (نشانى دادند) آنجا مرد بزرگى هست. ما دختر او را براى شما تزويج كرديم. آنجا باش و هر وقت احضار كرديم، بيا.
من خوشحال شدم. به آن آدرس رفتم و خانه را پيدا كردم. از من خيلى پذيرايى كردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم كه در اتاق را زدند.
گفتم: كيست؟
گفت: مأمور از طرف امام. مىفرمايند: بيا! مىخواهيم قيام كنيم و شما را به جايى بفرستيم.
گفتم: به امام بگو امشب را صبر كنيد.
گفت: فرمودهاند: همين الآن بيا.
گفتم: بگو من امشب نمىآيم. تا اين را گفتم، ديدم هيچ خبرى نيست. نه شهرى هست، نه خانهاى هست و نه عروسى. من هستم و صحراى نجف.
معدن الاسرار، فاضل قزوينى، جلد 3، صفحه 95 (به نقل از صفير هدايت، سلسله مباحث معارفى سيد محمد ضياء آبادى، شماره 16).
جمعه است....
غروب جمعه است هنوز منتظرم
ازصبح منتظرم
روز جمعه را دوست دارم
مهمان ناخوانده را هم دوست دارم ولی نمیدانم چرا دلهره دارم
دلهره آمدن مهمان ،مهمانی عزیز که سال ها دوریش را تحمل کردم
گفته که جمعه می آید ولی نگفت کی!! چه ساعتی !!!
پس تمام لحظه ها و ساعت ها را به انتظار می نشینم
ولی الان غروب شد و من دلگیرم
دلتنگ تر از همیشه
بغض راه گلویم را بست پس چرا نیامد ………………
با مهدی یعنی بهشت
عشق یعنی صاحب الزمان
بهار آمده است...............
پیوند: /kowsarnet.whc.ir/thewir
کتاب زندگی
غیبت صغری
غیبت صغراز زمانی شروع می شود که امام حسن عسكرى عليه السّلام در هشتم ربيع الاول سال 260 ق. يعنى در زمانى كه حضرت مهدى عليه السّلام پنج سال بيشتر نداشتند، به دست «معتمد»، خليفه عباسى به شهادت رسيد و امام عصر عليه السّلام بر پيكر پدر بزرگوار خويش نماز گزارد.( ر. ك: امين، سيد محسن، همان، ص25
با شهادت امام حسن عسكرى عليه السّلام دوران امامت امام عصر عليه السّلام آغاز شد و بنا به گفته بسيارى از صاحبنظران دوران غيبت كوتاه مدت آن امام كه از آن به «غيبت صغرا» تعبير می ىشود، نيز از همين زمان؛ يعنى سال 260 ق. آغاز گرديد. اما برخى از اهل تحقيق برآنند كه آغاز غيبت صغرا از همان زمان تولد حضرت؛ يعنى سال 255 ق. بوده است. ). همان، ص 272.
دوران غيبت صغرا تا سال 329 ق. ادامه داشت كه بدين ترتيب بنابر ديدگاه اول طول اين دوران 69 سال و بنابر ديدگاه دوم طول اين دوران 74 سال خواهد بود.
اما از سال 329 ق. به بعد دوران ديگرى از حيات امام عصر عليه السّلام آغاز می شود كه از آن تعبير به «غيبت كبرا» مى كنيم، اين دوران همچنان ادامه دارد تا روزى كه به خواست خدا ابرهاى غيبت به كنارى رود و جهان از خورشيد فروزان ولايت بهره مند ش
آقای من آقا
خدایا......
آرزوی من ..
مولای من دعا کن ،....کمی دعا کن!!!!!!!!!!!!
مولای من تنها و غریب به کدامین نقطه می نگری !!!!!!!!!!
آیا شما هم منتظرید !!!
ما منتظر مولا و مولا منتظر یاور
چه دنیای غریبیست ….
ماغریب ،تنها، دلتنگ ،منتظر
و مولایمان از ما هم غریب تر، تنهاتر، منتظر تر !!!!!
دلتنگی را ،چشم به راهی را ،غربت و تنهای را به دوش میکشم ،سنگین هست ،دردناک هست ….اما قابل تحمل
ولییییی……
بی کسی مولا را نه نه
مهدی جان کمی دعا کن کمی
تا بیایند سیصدو سیزده نفر
ما که هر چه ناله کردیم اشک ریختیم و ضجه زدیم نشد …
امشب خودت دعا کن کمی دعا کن ،کمی
تا تکمیل شوند یارانت
تا دگر بار اینگونه به دوردست نگاه نکنی
دعا کن و ما آمین می گوییم
مهدی جان
مهدی جان………………
سئوالی ساده دارم از حضورت
من آیازنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدی من رفته بودم
اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم
بیایم در رکاب تو بمیرم
یا مهدی....
آقا شرمنده ایم .....
استقبال از نیمه شعبان
پیشاپیش میلاد منجی عالم بشریت مبارک
راز اشک و غربت و انتظار
مولای من ….قطره ای اشک در گوشه ی چشمم می بارد … تا فراموش نکنم فراقت را
آقای من …غربتی در گوشه ی دلم می تپد … تا فراموش نکنم غربتت را
مهدیا….واژه ی انتظار را هجی میکنم …….تا فراموش نکنم ظهورت را
خدایا…..اشک هایم را در فراقش …غربتم را در غربتش… وانتظار را در ظهورش…. مستدام دارتا روز دیدار……
بقیه الله خیر لکم
چه انتظار عجیبی؟
سخن آخر
سخن آخر اینکه ……
مولای من… در یمن عزیزان ما قربانی جاهلیتی دیگر شده اند…بیا و مرحمی بر دل های داغدار مادران و همسرانی باش که هر روز باید با عزیزی وداع کنند…..
آقای من ..نگاهی به خانه های ویران شده ،انسان های سوزانده شده ،مردمان آواره شده ….بنگر و برایشان دعا کن تا بتوانند تا ظهورت مقاومت کنند ….
مهدیا.. بیا تا زمین طوفان زده را آرامشی دوباره ده ….