زن منتظر و منتظر پروری 5
31 خرداد 1394 توسط مير عمادي
من یک زنم …
یک زن منتظر …
مادر منتظر …
منتظر ظهور نور
نوری که وجود تاریکم را روشنایی بخشد
راهم را هموار کند مسیر پر از چوب و خاشاک است
من منتظر پرورم …
به فرزندم نام مهدی را آموختم
برایش انتظار را صرف کردم
ظهور را نقاشی کردم
او را در مدرسه صاحب الزمان ثبت نام کردم
الفبای مهدویت را برایش به تصویر کشیدم
داستان اخر الزمان را برایش تعریف کردم
از فتنه ها و انحراف ها برایش گفتم
از غربت مولا و تنهایی آقا
برایش گفتم و گفتم و گفتم …..
تا در عصر ظهور مولایم خانه به خانه به دنبال یار نباشد
زانوانش را در آغوش نگیرد
سکوت نکند….. بغض راه گلویش رانبندد…..
آرزو میکنم که وقتی آمدی چشمانم شرمسار نگاهت نباشد
چشم هایم فریاد برآورند که…
من منتظربودم ….
من منتظر پرورش دادم ….